دستگاه ماهور
آواز: ایرج
ویلن: همایون خرم
سنتور: مجید نجاحی
ضرب: ناصر افتتاح
آهنگ از رکن الدین خان مختاری
شعر : اقبال لاهوری
گوینده: آذر پژوهش
آذر پژوهش:
می شود پردهٔ چشمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی
وادی عشق بسی دور و درازست ولی
طی شود جادهٔ صد ساله به آهی گاهی
در طلب کوش و مده دامن امید زدست
دولتی هست که یابی سر راهی گاهی
ابیاتی را که شنیدید از اقبال لاهوریست . شاید قرن ها بگذرد تا شاعری بگذرد که شاعری همچون محمد اقبال در پاکستان و در زبان فارسی پدید آید و شاید تاریخ یک قوم دیگر نامی به درخشندگی نام اقبال به خود نبیند. مسلمانان شبه قاره ی هند و پاکستان حیات و استقلال سیاسی خود را به میزانی بس عظیم مدیون این شاعروفیلسوف و متفکر بزرگ می باشند محمد اقبال در اصل از اهالی کشمیر است ولی وی در شهر سیلکوک در ایا لت پنجاب قدم به عرصه ی وجود گذاشت و تحصیلات خود را در سیلکوک و کالج دولتی لاهور ادامه داد و پس از آن به اروپا رفت و از دانشگاه هایدلبرگ به اخذ درجه ی دکترا در فلسفه نا ئل شد. وی در اروپا به معرفی فلسفه ی عمیق و عالی مقام شرق پرداخت و طی دو رساله ی تحول حکمت ماوراء طبیعت در ایران و تجدید بنای فکر اسلامی فلسفه ی شرق را با فلسفه ی متفکران غربی مقایسه کرد .اقبال پس از بازگشت به لاهور مدتی به تدریس فلسفه و وکا لت دادگستری پرداخت و نیز چند دوره از طرف مردم پنجاب به نمایندگی در مجلس پنجاب انتخاب شد . در این دوران بود که با استعمار و استثمار به مبارزه پرداخت ورهنمون آزادی هموطنان و هم کیشان خود گردید .اقبال اقبال این زمان در فضل و دانش به مرحله ای رسیده بود که وی را علامه خواندند و براستی که این عنوان جامه ای بود بس مناسب برای شخصیتی همچون اقبال. اقبال در بیان احکام فلسفی از کتاب آسمانی الهام می پذیرفت و ماه عسل غوطه وری در دنیای اندیشه را در زلال شعر فارسی ارائه می داشت و بدین گونه بر گوهرهای تابناک گنجینه ی ادبیات کهنسا ل و زوال ناپذیر فارسی درهای دیگری افزود. محمد اقبال در سال 1317 هجری در شهر لاهور دیده از جهان فرو بست . وی خود می دانست که درگذشت او برای جامعه ی بشری چه ضایعه ای خواهد بود. از این رو به هنگام رهسپاری از جهان فانی به سرای باقی چنین متالم بود:
سرود رفته باز آید که ناید؟
نسیمی از حجاز آید که ناید؟
سرآمد روزگار این فقیری
دگر دانای راز آید که ناید؟
سنتور و ضرب
ویلن و آواز ایرج:
می شود پردهٔ چشمم پر کاهی گاهی
دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی
وادی عشق بسی دور و درازست ولی
طی شود جادهٔ صد ساله به آهی گاهی
در طلب کوش و مده دامن امید زدست
دولتی هست که یابی سر راهی گاهی
|
:: موضوعات مرتبط:
دستگاه ماهور،
یک شاخه گل
:: برچسبها:
دستگاه ماهور,
آواز ایرج,
رکن الدین مختاری,
اقبال لاهوری