دستگاه ماهور
نی: حسن ناهید
عود و آواز:عبدالوهاب شهیدی
شعر:باباطاهر
گوینده:فخری نیکزاد
فخری نیکزاد:
یکی برزیگری نالون در این دشت
به چشم خون فشان آلاله می کشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
که باید کشتن و هشتن در این دشت
غم عشقت بیابون پرورم کرد هوای عشق بی بال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری بی تو خاکی بر سرم کرد
مرا نه سر نه سامون آفریدند
پریشونم پریشون آفریدند
پریشون خاطرون رفتند درخاک
مرا از خاک ایشون آفریدند
آواز:
خوشا آنانکه پا از سر نزونن میون شعله خشک وتر نزونن
بهشت و کعبه و بتخانه و دیر سرایی خالی از دلبر نزونن
ز دست چرخ گردون داد دیرم
هزاران ناله و فریاد دیرم
نشسته دلستونم با خس و خار
چگونه خاطر خود شاد دیرم
هزاران غم بدل اندوته دیرم
به سینه آتش افروته دیرم
بیک آه سحر از دل تنگ
هزاران مدعی را سوته دیرم
مو آن شمعم که اشکم آتشین بی
کسی که سوته دل اشکش چنین بی
همه شو سوجم و سوجم همه روز
بیته شامم چنان روزم چنین بی
آهنگین:
بی ته اشکم ز مژگان تر آیو
بی ته نخل امیدم بی بر آیو
بی ته در کنج تنهائی همه روز
نشینم تا که عمرم بر سر آیو
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
مژه بر هم زنم خونابه ریجه
دل عاشق مثال چوبتر بی
سری سوجه سری خونابه ریجه
ادامه ی آواز:
دل نازك مثال شیشه ام بی اگر آهی كشم اندیشه ام بی سرشكم گر بود خونین عجب بی مو آن دارم كه در خون ریشه ام بی
سیه بختم که بختم واژگون بی
|
|
سیه روزم که روزم سرنگون بی
|
شدم مهنت کش کوی محبت
|
|
زدست دل که یارب غرق خون بی
|
بی ته هر شو سرم بر بالش آیو
چو نی از استخوانم نالش آیو
شو هجرون بجای اشکم از چشم
ز مژگان شعله های آتش آیو
|
:: موضوعات مرتبط:
دستگاه ماهور،
گلهای تازه
:: برچسبها:
دستگاه ماهور,
آواز ماهور شهیدی,
بابا طاهر,
حسن ناهید