

آواز دشتی
کاروان
با صدای بنان
آهنگ از مرتضی محجوبی
شعر از رهی معیری
همه شب نالم چون نی ( که غمی دارم )2 دل وجان بردی اما، نشدی یارم، یارم
با ما بودی بیما رفتی
چون بوی گل به کجا رفتی؟
تنها ماندم تنهــا رفتی
چوکاروان رود فغانم از زمین برآسمان رود دور از یارم خون میبارم
فتـادم از پـــا به ناتوانی اسیـرعشقم چنان که دانی
رهایی ازغم نمیتـوانم تو چارهای کن که میتوانی
گرزدل برآرم آهی ،آتش ازدلم خیزد چون ستاره ازمژگانم ،اشک آتشین ریزد
چوکاروان رود فغانم از زمین برآسمان رود دور از یارم خون میبارم
نه حریفی تا با او ، غم دل گویم نه امیدی درخاطر ،که تو را جویم
ای شادی جان ســرو روان کـــز بــرمـا رفتی
از محفـل مــا چون دل ما سوی کجا رفتی
تنها ماندم تنهــا رفتی
بهکجایی غمگسار من؟ فغان زار من بشنو بازآ ، بازآ
ازصبا حکایتی ز روزگار من بشنو بازآ بازآ سوی رهی
چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم تنهــا رفتی
**دانلودآهنگ**
|
:: موضوعات مرتبط:
آواز دشتی،
تصنیف های دشتی
:: برچسبها:
آوازدشتی,
تصنیف های دشتی,
تنها ماندم بنان,
آهنگ های مرتضی محجوبی