دستگاه ماهور
با همکاری عبد الوهاب شهیدی (آواز و عود)و ارکستر گلها
شعر: حافظ،سعدی،منصوره اتابکی
تنظیم از صمیمی
گویندگان :روشنک،نوری
نوری دکلمه:
بیا که ساقی ما بی نقاب جلوه نمود
ببین در آیینه یجان چهره ی مقصود
سزد که پیر خرابات جرم ما بخشد
به آب چشم صراحی وسوز سینه ی عود
روشنک:
زهر دری که در آید همای دولت عشق
همای بخت بلند است و دولت مسعود
تو آن گلی که جهانی در این چمن هردم
نسیم لطف تو می آرد از عدم به وجود
از این شراب که لعلت به می پرستان داد
به یک دو ساغر دیگر نهند سر به سجود
آواز شهیدی:
زنده کدام است بر هوشیار
آن که بميرد به سر کوي يار
پند خردمند نيايد به کار
اي که دلم بردي و جان سوختي
بر سر سودای تو شد روزگار
***
بس که در منظر تو حيرانم
صورتت را صفت نمي دانم
پارسايان ملامتم مکنيد
که من از عشق توبه نتوانم
سعدی
تنها تویی تنها تویی در خلوت تنهاییم
تنها تو میخواهی مرا با این همه رسواییم
ای یار بی همتای من سرمایه ی سودای من
گر بی تو مانم وای من،وای از دل سوداییم
*****
بیار ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بیدل افتادهام
وز این هر دو بیحاصل افتادهام
مغنی بزن آن نوآیین سرود
بگو با حریفان به آواز رود
مرا با عدو عاقبت فرصت است
که از آسمان مژدهٔ نصرت است
حافظ
روشنک:
خوش آنکه مست به خاک درت سپارم جان
نهاده در قدمت چهره ی غبار الود
ز خیل فتنه چو خیزد غزال مشکینی
شکار غمزه ی صید افکن تو خواهد بود
|
:: موضوعات مرتبط:
دستگاه ماهور،
یک شاخه گل
:: برچسبها:
دستگاه ماهور,
آواز ماهور شهیدی,
شاخه گل