دستگاه ماهور
عود و آواز : عبدالوهاب شهیدی
شعر: حافظ ،مولانا،پروین دولت آبادی
آهنگ از شیدا و آ حسینقلی
تنظیم و هارمونی از جواد معروفی
گوینده:روشنک
روشنک:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دشت افشان غزل خوانیم و پا کوبان سر اندازیم
حافظ
آن روی چو نوبهار دیدم گل را زتوشرمسار دیدم
ای مطرب اگر تو یار مایی این پرده بزن که یار دیدم
از ملک جهان و عیش عالم من عشق تو اختیار دیدم
در شهر شما چه یار جویم چون یاری شهریار دیدم
تا در دل من قرار کردی دل را ز تو بی قرار دیدم
عود و آواز با شعر پروین دولت آبادی:
هر جا که شدم از تو در آنجا اثری بود
در هر سَری از شوقِ تو شوری و شَری بود
در بی خبران حسرتِ دبدار تو دیدم
از عشق تو در بی خبران هم خبری بود
آواره شدم تا شنوم قصه ی عشقت / شرح غم تو نغمه ی هر رهگذری بود
سرسبزی بستان جهان دیدم و دانم / در باغ بهار تو گل تازه تری بود
شوریده سران را ز تو سامان و سری نیست / بر ما همه سامان تو شوری دگری بود
رقصم چو یکی ذره که او را طلبت نیست / گر ماه مرا بر دل مسکین نظری بود
روشنک: پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد.
|
:: موضوعات مرتبط:
دستگاه ماهور،
یک شاخه گل
:: برچسبها:
دستگاه ماهور,
آوازماهور,
آواز ماهور شهیدی,
شاخه گل